شناسایی راحتتر مجرمان در آپدیت شانگهای اتریوم
بررسی پروسه تحلیل شواهد در امور مالی سنتی و ارزهای دیجیتالی

اهدای جوایز مربوط به استیکینگ پس از آپدیت شانگهای اتریوم، تشخیص رفتارهای دور از انتظار دارندگان اتریوم را برای محققان آسانتر کرده است.
اتریوم با رویداد مرج خود در ماه سپتامبر، به یک بلاک چین اثبات سهام تبدیل شده است. مکانیزمی که اکنون برای تأیید تراکنشها از آن استفاده میشود به اعتبارسنجهایی که اتریوم آنها را به اشتراک میگذارند متکی است. آپدیت اتریوم در ماه مارس، که آن را با نام شانگهای میشناسند، سرانجام به سهامداران این امکان را داد تا اتر قفلشده خود را خارج کنند.
دستهبندی سرمایهگذاری در اکوسیستم اتریوم شامل امور مالی غیرمتمرکز، استیبل کوین، بیت کوین (رپد بیت کوین) و NFT است. با این آپدیت شبکه شروع به ارائه داراییهایی با درآمد ثابت کرد.
نرخ بدون ریسک
بازده یکی از ستونهای اصلی امور مالی سنتی (TradFi) است. افزایش یا کاهش بازدهی منجر به افزایش یا کاهش ریسک درک شده سایر داراییهای مالی میشود. بنابراین، تغییر در نرخ معیار تعیینشده توسط صندوق ذخیره فدرال (فدرال رزرو) ایالات متحده، به طور کلی منطق پشت تصمیمات سرمایهگذاری را ارائه میدهد.
بر این اساس، متخصصان از روندهای نرخ بدون ریسک برای تشخیص حرکت غیرمنطقی وجوه در بازارهای سرمایه استفاده میکنند، به این دلیل که چنین جریانهای مالی میتوانند در جهت پولشویی مورد استفاده قرار بگیرند. استدلالی که وجود دارد این است که افرادی که پولشویی میکنند، مانند سرمایهگذاران معمولی به طور فعال به دنبال منافع مالی نیستند، چرا که تنها هدف از پولشویی پنهان کردن رد پولهای کثیف است.
با توجه به بازده سهام اتریوم که «نرخ بدون ریسک» اکوسیستم کریپتو را نشان میدهد، آپدیت شانگهای این توانایی را داشته که پروسه تحلیل شواهد برای کشف خرابکاریها در فضای کریپتو را بهبود ببخشد.
تقابل پروسه تحلیل شواهد در امور مالی سنتی و ارزهای دیجیتالی
ریسک جرم مالی در امور مالی سنتی با استفاده از سیستمهای خودکار مدیریت میشود که به موسسات در مورد استفاده غیرقانونی احتمالی از داراییهای مالی هشدار میدهند. در حالی که دانشمندان مدلها را برای مشخص کردن تراکنشهای مشکوک طراحی کرده و به کار میگیرند، تیمهای تحقیقاتی همچنان باید سرنخهای حاصل را ارزیابی کنند که آیا گزارشهای فعالیت مشکوک (SAR) نیاز به ثبت دارند یا خیر.
یک نقطه تقابل جالب بین پروسه تحلیل شواهد برای امور مالی سنتی و ارزهای دیجیتالی در این است که در دومی بیشتر بر هویت شخص مجرم تمرکز دارد تا فعالیت مجرمانه. به عبارت دیگر، محققان شبکههای کیف پولهای کریپتو را برای شناسایی انتقال داراییهای مجرمانه تجزیه و تحلیل میکنند.
پولشویی در سه مرحله انجام میشود:
استقرار: عواید حاصل از جرم وارد سیستم مالی میشود.
لایهبندی: جابهجایی پیچیده وجوه برای مبهم کردن مسیر حسابرسی و قطع ارتباط با جرم اصلی.
یکپارچهسازی: عواید فعالیتهای مجرمانه به طور کامل در اقتصاد قانونی جذب میشود و میتواند برای هر هدفی مورد استفاده قرار بگیرد.
برای داراییهای کریپتو، طراحی راهحلهایی برای تشخیص قرار دادن داراییهای غیرقانونی ساده است. این به این دلیل است که بیشتر پولهای غیرقانونی به جرایم مربوط به ارزهای دیجیتالی مانند حملات باجافزار، هک پل دیفای، سوءاستفاده از قرارداد هوشمند و طرحهای فیشینگ ارتباط پیدا میکند. در تمام این جرایم، آدرس کیف پول مجرم به راحتی در دسترس است. در نتیجه، پس از ارتکاب جرم، کیف پولهای مربوطه برای تجزیه و تحلیل جریان داراییها نظارت میشود.
در مقابل، کارشناسان پروسه تحلیل شواهد که مثلاً برای یک بانک کار میکنند، وقتی عواید مجرمانه به اکوسیستم بانک تزریق میشود، این امکان را ندارند که تخلفاتی مانند قاچاق انسان و مواد مخدر، جرایم سایبری یا تروریسم را مشاهده کنند. این امر تشخیص را بسیار دشوار میکند. از این رو، اکثر راهحلهای ضد پول شویی (AML) برای شناسایی لایهبندی طراحی شدهاند.
پاداشهای استیکینگ اتریوم تشخیص فعالیت غیرعادی را آسانتر میکند
جهت طراحی راهحلهایی برای تشخیص لایهبندی، باید مانند مجرمانی فکر کنیم که جریانهای پیچیدهای از سرمایه را برای مبهم کردن مسیر پول ایجاد میکنند. رویکرد زمانی آزمایششده برای افشای چنین فعالیتهایی، شناسایی حرکت غیرمنطقی داراییها است. دلیل این امر این است که هدف از پولشویی ایجاد سود نیست.
با در دست داشتن بازده استیکینگ پس از آپدیت شانگهای اتریوم که نرخ بهره استاندارد را برای ارزهای دیجیتالی ارائه میکند، میتوانیم ساختارهای پایه ریسک-پاداش را تدوین کنیم. با مجهز شدن به این قابلیت، محققین میتوانند به طور سیستماتیک رفتار مالی را که برخلاف روندهای نرخ استاندارد است، تشخیص دهند.
ممکن است الگویی وجود داشته باشد که در آن یک آدرس یا گروهی از آدرسها به واحدی اشاره میکنند که به طور مداوم ریسک بالایی را متحمل میشوند در حالی که درآمدی کمتر از نرخ بدون ریسک دارند. با اطمینا میتوان گفت که چنین وضعیتی در یک بانک بررسی میشود.
این معماری نظارتی تراکنش را میتوان برای شناسایی معاملات پولشوی NFTها استفاده کرد. به این شکل که چندین شرکتکننده بازار برای انجام معاملات NFT متعدد با هدف لایهبندی داراییهای مجرمانه یا دستکاری قیمتها تبانی میکنند. از آنجایی که کسب سود هدف عمده این معاملات نیست، چنین فعالیتی خطرناک خواهد بود.
به طور مشابه، در شرایطی که درآمدهای حاصل از تروریسم از طریق پروتکلهای دیفای لایهبندی میشود، شناسایی حرکات غیرمنطقی داراییها میتواند نتایج قابلتوجهی را برای بازرسان فراهم کند، حتی بدون اطلاع از جرم واقعی که صورت گرفته است.
جرایم مالی و دیفای
از بازارهای سرمایه سنتی اغلب برای انتقال مخفیانه وجوه برای دور زدن تحریمها و تامین مالی فعالیتهای تروریستی استفاده میشود. به طور مشابه، اکوسیستمهای دیفای به دلیل توانایی جابهجایی مبالغ هنگفتی از داراییها بین حوزههای قضایی با استفاده از بلاک چین، هدف جذابی برای جرایم مالی هستند.
علاوه بر این، به دلیل شکستهای اخیر مانند ورشکستگی صرافی FTX، تغییر قابل توجهی در فعالیتها از صرافیهای متمرکز به صرافیهای غیرمتمرکز صورت گرفته است. این افزایش حجم دیفای باعث شده است که جریانهای غیرقانونی مبهم باقی بمانند.
معرفی روشهای کنترل انطباق بر عهده ارائهدهندگان خدمات متمرکز کریپتو است که احتمالاً مجرمان را به جستوجوی کانالهای جدید برای پولشویی سوق میدهد.
در نتیجه، جریانهای غیرقانونی در دیفای میتواند از جنایات متعددی سرچشمه بگیرد. این تغییر پارادایم در بازارهای ارزهای دیجیتالی مستلزم آن است که تیمهای مسئول پروسه تحلیل شواهد تواناییهای خود را برای بررسی جریانهای پیچیده وجوه در پروتکلهای مختلف بدون اطلاع قبلی از منبع داراییهای مجرمانه افزایش دهند.
بر این اساس، تلاشهای مرتبط به روشهای انطباق باید حول کشف گونهشناسی لایهبندی متمرکز شوند. در واقع، با پیشرفت سریع در قابلیت همکاری بلاک چین، ضرورت نظارت سیستماتیک برای شناسایی نقل و انتقالات مجرمانه افزایش پیدا کرده است.
توانایی ما برای شناسایی فعالیتهای مشکوک در کریپتو کمتر از حد ایدهآل است، که تا حدی به دلیل نوسانات شدید قیمت ارزهای دیجیتالی است. این نوسان، آستانه ریسک ثابت را بیاثر میکند و میتواند جلوی شناسایی پولشویی را بگیرد. از این نظر، زمانی که اتریوم یک نرخ استاندارد تعیین کند، ابزاری برای ایجاد منطق پایه برای جریانهای وجوه و در نتیجه شناسایی نقاط کور فراهم میکند.